طلوع خورشيد گرفته از ديار خراسان، محل طلوع آفتاب
(گزارش رصد تيم اعزامي منجمان آماتور ايران زمين به تربت جام)
اعزاي گروه: مصطفي خسروي - خسرو جعفري زاده - امين جمشيدي - محمد حسين الماسي - روح الله عزيزي - داود دلشاد - امير اله ماني - علي آسيابي - آرين آسيابي - مهدي عاشقي - آرش ملائكه - علي ابراهيمي سراجي
ابزار رصدي: يك دستگاه تلسكوپ 10 اينج دابسوني، يك دستگاه تلسكوپ 15 سانتيمتر شكستي، يك دستگاه تلسكوپ 8 سانتيمتر شكستي، يك دستگاه دوچشمي 80×20، 2 دستگاه دوربينهاي عكاسي ديجيتال Canon 350D و Canon A430، 4 دستگاه دوربين عكاسي آنالوگ (كه عكاسي 2 دستگاه مستقيم با تلهي 1000 ميليمتر و 600 ميليمتر + X2 و دو دستگاه نيز با آدابتور صورت ميگرفت) و 3 دستگاه دوربين فيلمبرداري
رصدگاه: 10 كيلومتري جادهي تربت جام به تايباد با مختصات جغرافيايي 35 درجه و 10 دقيقهي شمالي و 60 درجه و 39 دقيقهي شرقي
بعد از رصد كسوف جزئي 09 فروردين 1385 در مرز ايران و تركيه تصميم گرفتيم تا 28 اسفند 1385 كسوف جزئي را كه مقارن با طلوع آفتاب بود را در مرزهاي شمال شرقي ايران كه بهترين منطقهي رصد آن در ايران محسوب ميشد برنامهاي تدارك ببينيم. مشكل اصلي در برنامهريزي اين سفر مقارن شدن كسوف با آغاز سفرهاي عيد و ايام عزاداري در مشهد بود. از حدود 6 ماه قبل از كسوف تصميم گيريهاي اوليه در مورد رصد كسوف صورت گرفت و حتي وسيلهي نقليهاي نيز مشخص گرديد. اما از حدود يك ماه قبل از كسوف جريانات شدت بيشتري پيدا كرد و حتي نفرات هم كاملاً مشخص شدند. از همان زمان رايزنيهايي را با دوستان مشهدي براي اسكان در اين منطقه آغاز كرديم ولي تلاشها بيفايده بود و هجوم جمعيت، امكان اسكان را كم رنگتر ميكرد. از 2 هفته قبل از كسوف بررسي وضعيت هوا در شمال شرقي ايران مورد بررسي قرار گرفت. با اينكه امكان ابري بودن هوا در نيمهي شمالي ايران بين 60 تا 70 درصد بود ولي بررسيها حاكي از هوايي نيمهابري در زمان كسوف را در اين مناطق ميداد. البته نامساعدشدن وضعيت آب و هوايي از اوايل اسفند آغاز شده بود و اين مسأله همهي ما را نگران كرده بود.
در روز 22 اسفند وسيلهي نقليه دومي نيز براي برنامه در نظر گرفته شد و بنابراين اين سفر با حضور افراد ديگري نيز صورت ميگرفت. حال با توجه به اين مسائل اسكان رنگ بوي واقعيتري پيدا ميكرد و لذا طي جلسهاي در همين روز آقاي مصطفي خسروي مسووليت برنامهريزي اين سفر را به عهده گرفتند و آقاي الهماني ايشان را در اين مسووليت ياري ميكردند. مسائل علمي و انتخاب رصدگاه بر اساس وضعيت آب و هوايي و جغرافيايي بر عهدهي بنده و آقاي الماسي گذاشته شد. در همين روز طي يك تماس تلفني با خانهي معلم سرخس متوجه شديم كه اين شهر كاملاً خلوت بوده و اسكان در اين شهر بسيار ساده خواهد بود. با توجه با اين مسائل هماهنگيها براي حركت در ساعت 5 صبح شنبه 26 اسفند به سمت سرخس مهيا شد. در واقع ما بايد از انژي اوليه خود استفاده ميكرديم و مستقيم به سرخس ميرفتيم و روز يكشنبه را فقط براي استراحت و انتخاب محل رصد صرف ميكرديم.
اما اين هماهنگيها به دليل تأخير در پرواز يكي از دوستان مقداري جابهجا شد بهطوريكه ما ساعت 6:50 شنبه 28 اسفند 1385 در ابتداي جادهي خاوران قرار داشتيم.
هواي مطبوعي در مسير وجود داشت و ما از شهرهاي زيبا و كويري ايران كه چند روزي بيش از شروع مهماني نوروزي آنها نميگذشت را يك به يك پشت سر ميگذاشتيم. يكي از ماشينها در شهر شاهرود مقداري نقص فني پيدا كرد و ما با يكي ديگر از ماشينها به سمت مشهد آرام در حركت بوديم تا اين دوستان خود را به ما برسانند.
لذا شب فرا رسيد و ما بهترين اسكان را در شهر نيشابور يافتيم. در نزديكي نيشابور يك آن از درون ماشين متوجه شدم كه به نظرم ستارهي سهيل را لب افق ميبينم. اين مسأله در عرض جغرافيايي 36 درجه بسيار جالب و عجيب بود. من چون بارها اين ستاره را ديده بودم با يك سري بررسي متوجه شدم كه اشتباه نميكنيم و اين همان ستارهي معروف سهيل است. شب هنگام ساعتي را در كنار آرامگاه خيام نيشابوري كاملاً عرفاني سپري كرديم تا گروه بعدي توانست خود را به نيشابور برساند و با هماهنگي انجام گرفته با دوستان انجمن نجوم افلاك نماي نيشابور در محلي در كنار افلاكنماي اين شهر اسكان گرفتيم كه جا دارد كه از همكاري صميمانهي اين دوستان سپاسگذاري نماييم.
با اتصال به اينترنت دائماً وضعيت هوا را مورد بررسي قرار داديم. صبحگاه روز بعد هلال صبحگاهي صفر در پيش بود و پيشبينيها حاكي از ابري بودن هوا در افق شرقي ميداد. اگر چه آقاي الماسي براي رويت اين هلال اقدام كردند ولي اين شرايط كاملاً صحت داشت و ايشان موفق به رويت اين هلال زيبا نشدند.
صبح يكشنبه 27 اسفند با آخرين بررسيهاي آب و هوايي متوجه شديم كه به احتمال زياد آب و هواي سرخس چندان در زمان كسوف مناسب نيست و امكان ابري بودن افق شرقي اين منطقه در زمان طلوع خورشيد بالا است. حال بايد شهري را مييافتيم كه وضعيت آب و هوايي در آن مناسب باشد و همچنين قدر گرفتگي چندان تغيير نكند. در اين گونه كسوفها جابهجايي شرقي – غربي باعث كاهش سريع قدر گرفت ميشود. حال آنكه جابهجايي شمالي - جنوبي باعث كاهش كند قدر گرفت ميشد و لذا بر اساس تمام شرايط موجود، شهر تربت جام را براي رصد كسوف در نظر گرفتيم كه تنها 7 درصد از قدر گرفت به نسبت سرخس و جهانباني كاهش مييافت. بنابراين در حدود ساعت 11:30 به سمت تربت جام رهسپار شديم. در بين راه باران شديد، هواي مطبوع و دلپذيري را به محيط بخشيده بود و ما را نيز نسبت به هواي فردا صبح كاملاً نگران كرده بود.
در حدود ساعت 16 به تربت جام رسيديم و با هماهنگي دوستان، من به اتفاق آقاي الماسي براي چككردن دوبارهي وضعيت هوا به يك كافينت و مسوولين برنامه براي يافتن اسكان به فرمانداري شهر مراجعه كردند. در حدود ساعت 18:30 محل اسكان با همكاري فرمانداري مشخص شد كه ادارهي مخابرات اين شهر بود و جا دارد تا از همكاري صميمانهي اين دوستان تشكر و قدرداني نماييم. اما دوستاني ديگر به نامهاي آقايان جمشيدي و دلشاد از كه شهر مشهد خود را به ما رسانده بودند تا با يك گروه 12 نفري به شكار كسوف برويم. حال تنها مشكل ما اسكان در رصدگاهي امن بود. چون ما تنها 20 كيلومتر با مرز افغانستان فاصله داشتيم و شب هم بايد به رصدگاه ميرفتيم تا با طلوع خورشيد نظارهگر كسوف باشيم. ما در نظر داشتيم تا براي امنيت بيشتر در يك پاسگاه انتظامي مستقر شويم. اما گويا كسي اين مسووليت را قبول نميكرد. چون در هر صورت اين منطقه امن نبود و مسووليت سنگيني را براي اين دوستان فراهم ميكرد. اما مناطقي را به ما معرفي كردند تا براي رصد كسوف در آنجا مستقر شويم. برنامهريزي را براي حركت به سمت رصدگاه براي ساعت 3:30 صبح روز دوشنبه 28 اسفند در نظر گرفتيم. من و دوستاني همچون آقاي جعفري زاده در حال درست كردن فيلتر بوديم و در حدود ساعت 2 بامداد كار تمام شد و در حالي كه بسياري از دوستان به دليل خستگي به خواب رفته بودند فضا كاملاً سنگين شده و لذا خستگي بر بنده هم چيره شد. لذا خواب سراغ بنده نيز آمد!
در حالي كه بسيار خسته بودم و خواب آرامي را سپري ميكردم، در خواب ديدم كه در حال چك كردن وضعيت جوي هستيم و سپس در رصدگاه زير آسمان كاملاً صاف و پر ستارهي بالاي سرمان در حال رصد هستيم و انتظار طلوع خورشيد و رصد كسوف را ميكشيم!!! در اين حين تصميم گرفتم تا از خواب بيدار شوم و خود نگاهي به وضعيت هوا بيندازم. پس از بيدار شدن تمام محيط را تاريك يافتم!!! با عجله كنار پنجره رفتم و ديدم هوا مملو از ابرهايي است كه نور شهر را باز ميتابانند. برقها را روشن كردم و ديدم كه ساعت 4:15 است و تنها 1 ساعت و 15 دقيقه به طلوع خورشيد مانده بود!
با عجله تمام دوستان را بيدار كردم و همه به سرعت در حال آماده شدن بودند. آخرين تصوير هواشناسي مربوط به ساعت 3:30 سايت Dundee بود كه ابرهاي گرم تقريباً نازكي را بالاي سرمان نشان ميداد.
در حدود ساعت 5 با توجه به روشنتر بودن جنوب آسمان به سمت جادهي تايباد به راه افتاديم. افق شرقي تقريباً روشن شده بود و حكايت از آن داشت كه افق را ابرهاي تقريباً نازك پوشانده است. حدود 10 كيلومتر از شهر فاصله گرفتيم و احساس كرديم كه هر چه به طرف پايين ميرويم، افق شرقي بدتر ميشود. لذا كنار جاده و مزارع زير كشت اين منطقه ايستاديم.
ساعت 5:20 را نشان ميداد و تا طلوع خورشيد در ساعت 05:33:28 صورت ميگرفت، دقايقي بيش باقي نمانده بود. افق شرقي موانعي نداشت ولي تركيب ابرها و تاريك بودن عجيب افق چندان اميد را براي طلوع خورشيد از افق صفر نميداد و ما احتمال ميداديم كه خورشيد را در يك شكاف از آسمان كه چند درجهاي بالاتر بود، ببينيم.
همه در حال آماده كردن وسايل بودند تا در ساعت 5:35 آقاي خسروي زودتر از بقيه طلوع خورشيد را اعلام كرد. همه ناباورانه به افق چشم دوختند. صحنهي مبهوت كندهاي بود. خورشيد كاملاً توسط ابرها و غبار موجود در افق فيلتر شده بود و مانند يك گوي خورده شدهي قرمز طلوع ميكرد.
قدر گرفت در لحظهي طلوع واقعي خورشيد 27/56 درصد بود ولي در زمان اولين رويت به 32/54 درصد كاهش يافته بود. همه در حال عكاسي و فيلمبرداري از اين صحنهي نادر بودند و كسي سر از پا نميشناخت. آري، لطف و عنايت حضرت دوست شامل حال ما شد و شاهد طلوع خورشيد گرفته از ديار خراسان، محل طلوع آفتاب بوديم.
افق بهقدري پوشيده از ابرهاي نازك بود كه 7 دقيقه طول كشيد تا خورشيد گرفته پرنور گردد. ماه تنها 15 ساعت تا حضيض فاصله داشت. لذا به سرعت بر روي خورشيد جابهجا ميشد و همين مسأله مدت زمان كسوف را كاهش داده بود.
خورشيد در 8 دقيقهي پاياني كسوف وارد يك لايه ابر ديگري شد و صحنههاي زيبايي را پديد آورد. من براي اينكه اسير حركت سريع و گول زنندهي ماه نشوم دائماً به ساعتي كه با ساعت اينترنت تنظيم شده بود، كنترل ميكردم. در لحظات پاياني به پشت تلسكوپ آقاي الماسي آمدم و با بزرگنمايي در حدود 50 برابر منتظر خروج كامل ماه از سطح خورشيد مانديم. طبق ثبت رصدي، برخورد چهارم 06:09:24 اتفاق افتاد. ولي محاسبات 6:09:39 را نشان ميداد كه در حدود 15 ثانيه تفاوت دارد كه بيشتر اين خطا را در بزرگنمايي كم ميدانم.
بعد از پايان رصد كسوف شور و هيجان وصفناپذيري بر گروه حكمفرما بود و همه به يكديگر تبريك ميگفتند. چون واقعاً كار ارزشمندي را در ايام تعطيلات انجام داده بودند. لذا عكسي به يادگار گرفتيم و به سمت تربت جام بازگشتيم و با همكاري دوستان سريعترين گزارش عمرمان را بر روي سايت Nightsky.ir قرار داديم.
سپس ديگر وقت رفتن به پابوس ثامنالائمه، امام رضا (ع) فراررسيده بود و مستقيماً به سمت مشهد به راه افتاديم. و به راستي كه در زيارت ايشان چه حس و حال عجيبي به ما دست داده بود و البته فراموش نكرديم كه نائبالزيارهي همهي شما علاقهمندان به نجوم باشيم.
با جدايي از دوستان گرامي آقايان جمشيدي و دلشاد در غروب دوشنبه 28 اسفند 1385 به سمت تهران حركت كرديم و سفر ما در صبح سهشنبه 29 اسفند 1385 در حالي كه دلكندن و جدايي از دوستان سخت بود، خاتمه يافت.
از دستاوردهاي اين سفر هر چه بگوييم كم است. ولي جالبترين آن همكاري طيفهاي مختلف منجمان آماتور از علاقهمند تا حرفهاي در اين برنامه بود كه بار ديگر به ما ثابت كرد كه نجوم آماتوري ايران بيش از بيش احتياج به فعاليتهاي گروهي دارد و در اين صورت است كه ميتوانيم باعث پيشرفت حرفهايتر نجوم در ايران باشيم.
كسوف جزئي بعدي در ايران 11 اَمرداد 1387 به وقوع ميپيوندد و كسوف بعدي كه مقارن با طلوع خورشيد همراه باشد به 01 اَمرداد 1388 باز خواهد گشت كه خورشيد با 70 درصد گرفتگي در روستاي ريشپيش واقع در استان سيستان و بلوچستان طلوع ميكند. در واقع اگر قسمت نبود كه كسوف كلي 6 دقيقهاي چين را ببينيد ميتوانيد شاهد اين كسوف ديدني كه اين بار در دو سوم از ايران قابل مشاهد است باشيد.
با اميد به آن روز
علي ابراهيمي سراجي
عضو گروه تحقيقاتي حلقهي الماس