«آلبرت اينشتين» را اكثر مردم مى شناسند و او را نابغه اى مى دانند كه توانسته كار هاى بزرگى در جهان دانش انجام دهد، اما بيشتر به خاطر دو چيز در بين مردم معروف شده است، يكى تئورى معروف وى نسبيت كه دستاويز عده اى شد تا به اين بهانه به ترويج افكار خود به خصوص بعد از ويرانى هاى ناشى از جنگ هاى جهانى در اروپا بپردازند، تا جايى كه حتى اينشتين در اواخر عمر به خاطر سوءاستفاده هاى افراد ناآگاه از ماهيت تئورى نسبيت از اين نام گذارى بسيار متاسف شد. لازم به ذكر است كه نظريه هاى نسبيت (خاص و عام) بر روى اصول موضوعه كاملاً مطلق (ثابت بودن سرعت نور و يكى بودن قوانين فيزيكى در همه دستگاه هاى لخت براى نسبت خاص و هم ارزى جرم لختى و جرم گرانشى براى نسبيت عام) بنا نهاده شده اند. دليل ديگر معروفيت اينشتين به همكارى (البته غيرعلمى) وى در پروژه هاى ساخت بمب اتمى براى ايالات متحده (پروژه منهتن) مربوط مى شود. اينشتين كه خود يهودى گريخته از آلمان بود، با نوشتن نامه اى به رئيس جمهور روزولت، لزوم ساخت هر چه سريع تر اين بمب را پيش از رسيدن آلمان نازى به اين تكنولوژى متذكر شد.اما در جامعه علمى اينشتين دلايل زيادى براى معروفيت دارد. وى در طول حيات خود كار هاى بزرگى انجام داد كه هر كدام از آنها به تنهايى لايق يك جايزه نوبل فيزيك بودند. سه مقاله معروفى كه در سال ۱۹۰۵ و به فاصله هشت هفته چاپ شدند، حل نظرى حركت «براونى»، توضيح اثر فتوالكتريك و نسبيت خاص (الكتروديناميك اجسام متحرك) همچنين توضيح گذار هاى خود به خودى و واداشته كه سرمنشاء اصلى ساخت ليزر ها شد، آمار بوز _ اينشتين كه توضيح دهنده سرشت آمارى ذراتى به نام بوزون (حامل هاى نيرو) است، نسبيت عام كه كامل ترين نظريه براى توضيح گرانش است، طراحى آزمايش EPR با همكارى پودولسكى و روزن كه منشايى مهم در تئورى هايى مثل كوانتوم كامپيوتر ها و اطلاع رسانى كوانتومى و رمزگشايى است و جديداً مورد توجه جامعه علمى قرار گرفته، كار هايى هستند كه در مقابل اين ۱۰۴ جايزه نوبلى كه داده شده اند، هر كدام به تنهايى ارزش يك جايزه نوبل فيزيك را دارند. اين در حالى است كه اينشتين سى سال آخر عمر خود را صرف ساختن تئورى اى كرد و قصد داشت كه در آن بين نيروى گرانش و الكترو مغناطيس وحدت ايجاد كند. البته در آن زمان نيرو هاى هسته اى قوى و ضعيف شناخته شده نبودند به همين دليل عده اى، اين فعاليت هاى اينشتين را بى ثمر توصيف كرده اند. اما همين ميل خواستن «توضيح جهان توسط يك نظريه واحد» كه در حال حاضر تعداد زيادى از بزرگ ترين نوابغ جهان در نظريه هاى ريسمان و ابر ريسمان به دنبال آن هستند، بسيار مديون كار هاى اينشتين است. اينشتين در ۱۹۲۱ به خاطر «خدماتش به فيزيك نظرى و توضيح اثر فتوالكتريك» جايزه نوبل فيزيك را دريافت كرد.
پس از اينكه اينشتين در نسبيت خاص نظرات علمى درباره فضا و زمان را عوض كرد، لازم بود كه اين نظريه به دستگاه هاى شتاب دار تعميم يابد. ده سال كار مداوم اينشتين باعث بنيان نهادن نظريه نوين براى گرانش يعنى نسبيت عام شد. نظريه قديم گرانش (نيوتنى) بسيار در نوع خود بى نظير و موفقيت آميز بود. كشف اورانوس از روى اختلال مدارى كيوان و كشف نپتون از روى اختلال مدارى اورانوس شاهكار هاى مكانيك نيوتنى هستند. اما توضيح اختلالى در مدار تير كه قابل توضيح توسط نظريه گرانش نيوتنى نبود، توسط اينشتين در همان اوان تدوين نسبيت عام (چرخش حضيض مدار تير به مدار ۴۳ ثانيه قوسى در سال) باعث مقبوليت نسبيت عام شد. ضمن اينكه يكى از پيشگويى هاى نسبيت عام در سال ۱۹۱۶ اين بود كه مسير نور در هنگام گذر از كنار اجسام سنگين منحرف مى شود. اثرى كه توسط سرآرتور ادينگتون در ۱۹۱۹ در رصد خورشيد گرفتگى در غرب آفريقا مشاهده شد و به اعتبار نسبيت عام افزود. اما پس از اين نسبيت عام وارد يك دوران ركود نسبى شد. رياضيات غامض و پيچيده كه حتى براى خيلى از فيزيكدانان نيز به سادگى قابل فهم نبود از يك سو و نبود تكنولوژى لازم براى انجام آزمايش اثرات نسبيت عام در نزديكى زمين، (به دليل كوچك بودن اجرامى مثل زمين يا ماه اين اثرات حتى در حد چند ده سانتى متر هستند) باعث شده بود كه هم از لحاظ نظرى و هم تجربى پيشرفت چندانى در نسبيت عام به وجود نيايد.اما در دهه ۱۹۶۰ وقايعى اتفاق افتاد كه مى توان از آن به عنوان «نوزايش نسبيت عام» ياد كرد، كتاب «آيا اينشتين درست مى گفت؟» روايتى رمان گونه از همين وقايع است كه از سپتامبر ۱۹۵۹ آغاز شد و تاكنون ادامه دارد. نويسنده نيز همين عنوان «نوزايش نسبيت عام» را براى فصل اول برگزيده است.
از يك سو مقاله راجر پن روز «رهيافت اسپينوزى به نسبيت عام» باعث شده بود كه حل بعضى از مسئله هاى نسبيت عام آسان تر شود كه اين امر توجه فيزيكدانان نظرى را به نسبيت عام جلب كرد و از طرف ديگر پيشرفت هاى تكنولوژى و آغاز عصر فضا كه باعث شد فيزيكدانان تجربى به آزمايش نسبيت عام بپردازند، دو عاملى هستند كه باعث نوزايش نسبيت عام شد.
كليفورد ام ويل نويسنده كتاب در متن تمام اين رويداد ها بوده است. وى كتاب را با رصد هاى مهم دهه ۱۹۶۰ آغاز مى كند. زمانى كه وى يك دانش آموز دبيرستانى بوده و كشفيات پراكنده مهم باعث رونق دوباره نسبيت عام شد. سپس در فصل هاى بعدى كتاب به شرح داستان آزمايش هايى مى پردازد كه سرانجام توانستند نسبيت عام را تاييد كنند، از زمان نخستين سمپوزيوم اخترفيزيك نسبيتى در تگزاس (اجتماع بزرگترين فيزيكدانان، رياضى دانان و منجمين) كه وى نوجوانى بيش نبوده تا هفتمين سمپوزيوم كه وى در آن به ارائه نتايج كارش پرداخت.
خود اينشتين در بدو تاسيس نسبيت عام سه آزمايش را براى تاييد نظريه پيشنهاد داد. اولين آن انتقال به سرخ گرانشى بود و بعد انحراف مسير نور از خط مستقيم و سومى پيشروى حضيض تير. اين سه موضوع و آزمايش هاى پيشرفته اى كه به تحقيق آنها پرداخته موضوعات فصول بعدى كتاب است. نويسنده پس از اينها به آزمونى مى پردازد كه از چشم اينشتين دور مانده بود، اما قادر بود خيلى خوب نسبيت عام را تاييد يا رد كند، يعنى تاخير زمانى نور. البته نياز به تكنولوژى بسيار بالا كه بتواند اختلاف زمانى در حدود نانوثانيه را آشكار كند، باعث شد انجام اين آزمايش دشوار شود. تفاوت در شتاب اجسام سنگين و سبك، از ديگر آزمايش هاى نسبيت عام است كه نويسنده به آن مى پردازد.در حيطه نظرى نيز نسبيت عام در برج عاج نبود بلكه نظريه هاى رقيبى براى آن ارائه شد كه بسيارى از نتايج آزمايش هاى انجام شده تا آن روز را تاييد مى كردند و نياز به آزمايش هاى بسيار دقيق ترى بود كه بين آنها و نسبيت عام فرق بگذارد. يكى از مهم ترين اين نظريه ها، نظريه برنز _ ديكى بود كه نويسنده يك فصل كتاب را به برآمدن و برافتادن آن اختصاص داده است.ثابت گرانش و آشكار سازى غيرمستقيم امواج گرانشى در تپ اختر دوتايى از ديگر موضوعات مهم اين كتاب است. اين روايت رمان گونه از نسبيت عام سرانجام با رسيدن به مرز هاى نسبيت تجربى و كاربرد هاى نسبيت عام در اختر فيزيك پايان مى يابد.
از ديگر نقاط قابل ذكر اين كتاب ترجمه فارسى آن توسط دكتر احمد شريعتى است. وى يكى از نخستين فارغ التحصيلان مقطع دكتراى فيزيك در ايران از دانشگاه صنعتى شريف است كه حوزه پژوهشى وى «فيزيك رياضى» است. وى هم اكنون استاد دانشگاه الزهرا است.
فارغ از بعضى از ترجمه هاى نامانوس مثل «فيزيك پيشه» كه به جاى لغت كاملاً جا افتاده فيزيكدان در اين كتاب به كار رفته، اصولاً ترجمه كتاب دلچسب است. هر چند نمى توان از فارسى شدن تاريخ ها گذشت. مثلاً سال ۱۹۱۶ ميلادى كه نسبيت عام تدوين يافت و يا فعاليت هاى فضايى در دهه ۱۹۶۰ براى خواننده متخصص و نامتخصص بسيار ملموس تر از ۱۲۹۵ شمسى يا دهه ۱۳۴۰ است. به خصوص براى دانشجويان و به قول مترجم «فيزيك پيشه ها» كه در كتاب ها و درس هايشان از تاريخ هاى ميلادى استفاده مى كنند كه هم كاملاً جا افتاده است و هم پذيرفته شده. وجود تاريخ هاى شمسى به نوعى باعث گمراهى خواننده و زياد شدن بى مورد حجم كتاب شده كه سرشار از ذكر تاريخ هاى شمسى و تاريخ هاى ميلادى است.
هر چند از رسم الخط نامانوسى كه به تازگى توسط تعدادى از فيزيكدانان جوان كشورمان به راه افتاده و خواندن فارسى را تا حد خواندن زبان هاى هندوچينى سخت كرده است در اين كتاب بسيار كم است اما ترجمه اسامى خاص نيز در اين كتاب خالى از اشكال نيست.
مثلاً «ماهنامه يادداشت هاى انجمن سلطنتى نجوم» به صورت «مانتلى نوتيسز آو د رويال آسترونوميكال سوسايتى» آمده (در صفحه ۲۶۴) و چيز هايى از اين قبيل بسيار از زيبايى متن كاسته است (به ويژه آن كه در زيرنويس همان صفحه، عنوان انگليسى اين خبرنامه ذكر شده است). و اين در حالى است كه براى بسيارى از اصطلاح ها معادل سازى شده است مثل به كار بردن لغت «موشك پيشاهنگ» به جاى «موشك اسكاد». هر چند مى توان گفت كه در بعضى از جاها مترجم مى توانست از ترجمه هاى بهترى استفاده كند مثل آزمايشگاه معروف «پيشرانه موشك» براى JPL به جاى واژه «جت پروپالشن» كه براى خواننده بسيار آشناتر است. از آنجايى كه متن كتاب علمى و تخصصى و لاجرم خواندن آن دشوار است به نظر مى رسد مترجم مى تواند با استفاده از اصطلاح هاى فارسى كه مانوس تر و آشناتر است و همچنين استفاده از رسم الخط پذيرفته شده خواندن كتاب را براى غيرمتخصصين دلپذيرتر سازد.