جلال حجتی فهیم -
در مورد شاهنامه و داستانهایش بسیار نوشتهاند. آن چه در این مجموعهی بی نظیر به همت آن حکیم والامقام گرد آمده است، داستان عبور زمان از تاریخ یک نژاد تمدن ساز است. نژادی که با اسطورههایش آغاز میگردد و در آخرین برگهای شاهنامه با پهلوانان خویش به خون میغلتد. اما با آهها و افسوسها و در عین حال با افتخارات و سربلندیهای خود باقی میماند تا در زمانهای دورتر به بار نشستن دوبارهی سرزمینش را نظارهگر باشد.
بی شک کار تدوین شاهنامه کاری سترگ بود که تنها از عهدهی فردوسی بزرگ برمیآمد و او هم به شایستگی تمام این مهم را به انجام رساند، به گونهای که امروزه این حماسهی شگرف فخر ما ایرانیان به شمار میرود. بی شک فردوسی در سرودن بیت بیت این اثر جاوید، توجه به منابع مستند و معتبر آن زمان را سرلوحهی کار خود قرار داده بود. هر چند که دانش امروزهی ما در مورد کیفیت و چگونگی منابع در دسترس وی چندان زیاد نیست، اما میتوانیم به نقل خود وی در مورد منبع اصلیش استناد کنیم.
یکی نامه بود از گه باستان
فراوان بدو اندرون داستان
پراکنده در دست هر موبدی
ازو بهرهای برده هر بخردی
مطمئنا فردوسی بزرگ از منابع دیگری هم در سرایش شاهنامه استفاده کرده است و داستانهایی که سینه به سینه به وی رسیده بود هم نقش مهمی در خلق شاهنامه داشته است. اندازه گیری دقت و صحت این گفتهها امروزه دغدغهی بسیاری از ایران پژوهان است و فعالان این عرصه سعی میکنند با دانش نوین و روشهای جدید تحقیق، پرده از اسرار این گنجینهی ملی بردارند. موضوع این نوشتار هم بررسی دو بیت از شاهنامه است که به صورت آشکار از وضعیت آسمان و نحسی بخت حاصل از آنها سخن به میان آورده است و ما سعی میکنیم با تکیه بر دانستههای تاریخی و نرمافزارهای نجومی، میزان درستی و صحت این دو بیت را مورد مطالعه قرار دهیم.
صفحات پایانی شاهنامه، به داستان حملهی اعراب به ایران زمین اختصاص یافته است. تندی کلام فردوسی در این سطور به اندازهای زیاد است که عدهای نگارش این قسمتها را مربوط به وی نمیدانند و سعی میکنند این صفحات پایانی را به کاتبان شاهنامه که از ذوق شعری بهرهمند بودند، منسوب کنند.
در هر حال داستان سرازیر شدن سپاه اعراب به مرزهای ایران و رویارویی رستم فرخزاد با این سپاه قسمت مهمی از بیتهای پایانی شاهنامه را شامل میگردد و هنوز هم محققان زیادی در مورد عوامل شکست ساسانیان از اعراب به مطالعه و غور مشغول هستند، اما صرف نظر از تمامی دلایل نظامی و اجتماعی که بارها و بارها بیان گردیده است، دلیل دیگری هم برای شکست سپاه ایران از اعراب وجود داشت و آن اعتقاد به اختربینی و طالع نحس و سعد است.
در شاهنامه رستم فرخزاد، سپه سالار سپاه ایران، این گونه معرفی میگردد:
که رستم بدش نام و بیدار بود
خردمند و گرد و جهاندار بود
ستاره شمر بود و بسیار هوش
به گفتار موبد نهاده دو گوش
پس بنابر گفتهی فردوسی دو ویژگی مهم رستم فرخزاد یکی تسلط وی بر علم اختربینی و دیگری اعتقاد عمیق مذهبی وی بوده است و در بیتهای بعدی میبینیم که رستم از طرف یزدگرد مامور به مقابله با اعراب میگردد. رستم قبل از عزیمت به نبرد قادسیه سعی میکند از طریق اوضاع آسمان به فرجام جنگ پی ببرد.
بیاورد صلاب و اختر گرفت
ز روز بلا دست بر سر گرفت
یکی نامه سوی برادر به درد
نبشت و سخنها همه یاد کرد
و رستم در این نامه که خطاب به برادرش نوشته شده است از سرنوشت ساسانیان و شکست آتی سخن میگوید او در این نامه میگوید:
ز بهرام و زهره است ما را گزند
نشاید گذشتن ز چرخ بلند
همان تیر و کیوان برابر شده است
عطارد به برج دو پیکر شده است
در کتاب تاریخ طبری نیز اندک اشارهای به وضعیت سیارگان و جنگ قادسیه شده است. در این کتاب میخوانیم که یزدگرد قبل از گسیل رستم به جبههی جنگ منجمی را فراخوانده و از او وضعیت نحس و سعد را جویا میشود. این منجم هم از ترس یزدگرد اوضاع فلکی را خوب گزارش میکند (چرا که یزدگرد به فرستادن نیرو برای نبرد با اعراب بسیار مصر بوده است و بر عکس وی رستم طرفدار تامل و تصمیم سنجیدهتری بود) و رستم که خود از دانش نجوم بهرهمند بوده است، حرف منجم را نمیپذیرد و این گونه است که پای فالگیر دیگری به نام زرنای هندی به این گفتگو باز میشود.
امروزه با بهرهگیری از نرمافزارهای نجومی میتوانیم تصویر هر لحظهای از آسمان را از چندین هزار سال پیش تا چندین هزار سال بعد به دقت بر صفحهی مانیتور خود ببینیم. به همین دلیل نگارنده سعی کرد تا با استفاده از تاریخ روی دادن جنگ در مورد صحت چنین توصیفی تحقیق کند.
در مورد نبرد قادسیه تاریخهای متفاوتی نقل شده است. به عنوان مثال دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب تاریخ مردم ایران -ایران قبل از اسلام- ژوئن 637 میلادی را ذکر کرده است. در حالی که در لغت نامهی دهخدا سال 635 میلادی برای این نبرد آورده شده است. اما در کتاب تاریخ طبری اوایل محرم سال چهاردهم هجری برابر با فوریه-مارس 635 به عنوان آغاز نبرد قادسیه ذکر گردیده است. در دایره المعارف چند رسانهای Encyclopaedia of Islam ضمن آوردن نقل قول طبری، این گفتهی وی رد شده است و زمان جنگ را ماه محرم سال 15 یا 16 هجری (برابر با 636 یا 637 م) بیان نموده است.
پس بنابر این نقلها ،از سال 633 میلادی تا 638 ،وضعیت آسمان توسط نرمافزار Starry Night Pro مورد ارزیابی قرار گرفت تا بیشترین انطباق با ابیات شاهنامه حاصل شود. نتیجهی به دست آمده بسیار جالب بود چرا که در 635/6/20 میلادی وضعیت سیارههای نامبرده شده کاملا منطبق با گفتهی فردوسی بود. در این تاریخ سیارهی عطارد در برج دو پیکر قرار داشت و دو سیارهی زهره و مریخ هم در نزدیکی یکدیگر بودند که چنین وضعیتی را در اصطلاح نجومی مقارنه میگوییم.
اما وضعیت سیارهی کیوان بسیار جالب بود. نگارنده بر اساس مصرع "همان تیر و کیوان برابر شده است" به دنبال مقارنهای دیگر بین عطارد و کیوان (زحل) بود، چرا که در پارسی به عطارد تیر هم گفته میشود، اما در کل بازهی زمانی 634 تا 638 میلادی چنین اتفاقی روی نداده بود. در نهایت زمانی که محل مریخ، زهره و عطارد مطابق با نشانیهای شاهنامه گردید به بررسی موقعیت زحل پرداختم و در کمال تعجب مشاهده کردم که در آن هنگام زحل در صورت فلکی قوس (کمان یا کماندار) قرار داشته است و منظور فردوسی نیز از کلمهی تیر همان صورت فلکی قوس بوده است.
اما در تاریخ 20 ژوئن 635 میلادی، اتفاقات دیگری هم افتاده است که در شاهنامه به آنها اشاره نشده است، اما در طالعبینی باستان ابن اتفاقات شوم و نحس تلقی میگردیده است. وقوع خورشیدگرفتگی در این تاریخ یکی از نشانههای مهم دیگری بود که موجب ناراحتی رستم شده بود. ضمن آن که گذر عطارد از مقابل خورشید هم تقریبا در همین زمان -با اختلاف یک یا دو روز و یا حتی در هنگام خورشیدگرفتگی- روی داده است که این اتفاق نیز نگرانی ایرانیان را از پیوند حوادث زمینی و آسمانی بیشتر کرده بود.
لازم به ذکر است که از دیرباز خورشید به عنوان ستارهی ایرانیان دانسته میشده است و گذر عطارد از مقابل آن و همچنین گرفتگی جزئی آن، طبیعتا نشانهای نحس تلقی میگردیده است.
در دیدگاه گذشتگان زحل و مریخ هر دو ستارهای نحس به شمار میرفتند و کیوان (زحل) نحستر از بهرام (مریخ) به شمار میآمد از همین روست که زحل را نحس اکبر و مریخ را نحس اصغر نام میدادند.قرار داشتن کیوان در صورت فلکی کماندار که آشکارا یک شکل رزمی و جنگی بوده است هم احتمالا از یک جنگ شوم خبر میداده است و به همین دلیل است که فردوسی در این ابیات به موقعیت دقیق این سیاره اشاره کرده است.
مقارنهی زهره و مریخ هم مقارنهای سعد نبود بلکه مقارنهای نحس به شمار میرفت. جالب آنجاست که عطارد هم سیارهای خنثی به شمار میرفت که تنها میتوانست بر شومی و یا سعدی اوضاع بیفزاید و در تاریخ ذکر شده، عطارد چندان فاصلهای از مقارنهی زهره و مریخ (که خود واقعهای شوم بود) نداشته است و از این روی نحسی و شومی اوضاع فلکی دو چندان گردیده بود.
توجه به این نکته لازم است که زمان روی دادن این نشانهها تعیین کننده زمان گفتگوی یزدگرد سوم و رستم فرخزاد است که به گسیل سپاه ساسانیان از مناطق مرکزی ایران به سمت قادسیه میانجامد و تا روی دادن نبرد مطمئنا زمان زیادی تلف شده است. چرا که نقل از بیشتر کتبی که در این زمینه قلم فرسایی کردهاند، رستم با اتلاف وقت سعی میکرد اعراب را خسته کند تا بدون وارد شدن به نبرد آنها را مجبور به مراجعت کند.
با توجه به چنین انطباقی و مقدمات ذکر شده میتوان به قاطعیت نظر نویسندهی تاریخ طبری را در مورد زمان وقوع جنگ رد کرد، چرا که وی فوریه 635 میلادی(یعنی 4 ماه قبل از وقوع این نشانهها) را زمان وقوع جنگ میداند که با توجه به شواهد ذکر شده، میتواند مورد تردید واقع گردد. به عبارت دیگر جنگ قادسیه میتوانسته در سال 636 یا 637 میلادی روی داده باشد و ایرانیان در حالی به نبرد اعراب میرفتند ک بنا به اعتقاداتشان نه در آسمان و نه در زمین، هیچ چیز به نفع آنها رقم نمیخورد.
تصاویر:
• تصویر شماره 1- غروب 20 ژوئن 635 میلادی (20 روز از ششمین ماه سال 635 م) تصویر شده است که عطارد در حال گذر از مقابل خورشید است در حالی که هم عطارد در صورت فلکی دو پیکر قرار دارد و هم این که یک خورشید گرفتگی جزئی نیز در حال اتفاق افتادن است. سیارات مریخ و زهره هم در نزدیکی یکدیگر خودنمایی میکنند.
• تصویر شماره 2- سیارهی زحل دیده میشود که در صورت فلکی کماندار قرار دارد. همچنین همان طور که مشاهده میشود، کیوان با تیری که در صورت فلکی کماندار متصور میشوند -مانند آن چه فردوسی میگوید (همان تیر و کیوان برابر شده ست)- در یک راستا قرار گرفته است (در همان تاریخ 20 ژوئن 635 میلادی).
http://persianlanguage.ir/articles/id=25/