جلال حجتی فهیم
بحثی پیرامون ثبت تاریخی ابرنواختر 1572 و یک ابرنواختر احتمالی دیگر پدیدههای آسمان و اتفاقاتی که در آن روی میدهد، همواره ذهن انسان را به خود مشغول کرده است.
بسیاری از پدیدههایی که در آسمان اتفاق میافتند، دارای طبیعتی منظم و تکرارپذیرند، مانند طلوع و غروب خورشید و ماه و همچنین حرکت ظاهری این دو جرم در بین صورتهای فلکی. از روی همین حرکات، تمدنهای باستانی موفق به اندازهگیری طول سال و تدوین نظامهای گاهشماری شده بودند. شمار دیگری از پدیدههای نجومی دارای طبیعت منظم و تکرارپذیر هستند ولی کشف نظم آنها چندان کار سادهای نیست. از جملهی این پدیدهها میتوان به خورشیدگرفتگی و ماهگرفتگی اشاره کرد. هر چند که اخترشناسان بابلی در زمانی نزدیک به 2500 سال پیش موفق به کشف زمان روی دادن این اتفاقات شده بودند و پیشبینیهای آنها در بیشتر موارد درست از آب درمیآمد. در این میان پارهای از اتفاقات نجومی وجود دارند که زمان روی دادن آنها مشخص نیست و حتی گاه ممکن است قرنها بگذرد بدون آن که از چنین رویدادهایی خبری باشد.
شرح فوق برای علاقمندان به اخترشناسی بیگمان تداعی کنندهی «ابرنواخترها»ست. ابرنواخترها ستارگان پرجرمی هستند که به پایان عمر خود رسیدهاند و با یک انفجار بسیار مهیب و خیرهکننده به عمر خود خاتمه میدهند. ابرنواخترها در زمان انفجار، برای مدت کوتاهی به آنچنان درخشندگی میرسند که میتوانند حتی با درخشش کل کهکشان خود برابری کنند. ولی آخرین ابرنواختری که با چشم غیرمسلح دیده شده، مربوط به سال 1604 میلادی است و از آن زمان تاکنون ما شاهد درخشش ابرنواختری در کهکشان راه شیری نبودهایم.
پیدا کردن ثبتهای تاریخی ابرنواخترها، یکی از فعالیتهای مهم در رشتههای تاریخ اخترشناسی و اخترباستانشناسی به شمار میرود و هر از چند گاهی شاهد آن هستیم که باستانشناسان غربی با پژوهش در نقاشیها و حکاکیهای سرخپوستان نشانههایی از توجه بومیان سرخپوست به این پدیدههای جالب را کشف میکنند. البته لازم به ذکر است که منجمان چین باستان بیشترین و دقیقترین ثبتها را از ابرنواخترها را به یادگار گذاشتهاند و بسیاری از ابرنواخترهای باستانی همانند ابرنواخترهای 2241 و 352 پیش از میلاد را تنها در گزارشهای منجمان چینی دیدهایم.
متاسفانه با وجود پیشینهی بسیار بالای اخترشناسی در ایران و توجه فراوانی که حتی اختربینان به پدیدههایی از این دست داشتهاند، هیچ گاه نام ایران و منجمان ایرانی در بین رصدکنندگان ابرنواخترها آورده نشده و تنها در چندین مورد استثنای مربوط به دورهی اسلامی اشارهای به اعراب شده است. جالب آن که در یکی از همین موارد هم گزارش دهندهی ابرنواختر، یک پزشک اهل دمشق به نام ابن ابی اصیبعه است. وی در نوشتههای خود از ظهور یک ستارهی جدید در سال 446 قمری (1054 میلادی) خبر میدهد. به گفتهی وی این ستاره در صورت فلکی دوپیکر (جوزا) قرا داشته و از نظر او عامل بیماری طاعونی بوده است که با ظهور خود هزاران نفر را به سوی مرگ کشانده بود.
با این حال در تعدادی از نوشتههای مورخین ایرانی نشانههای از ظهور ابرنواخترها وجود دارد و نگارنده در این نوشتار قصد دارد به ثبتهایی که از ابرنواختر سال 1572 برخورد کرده، اشاره کند. با این امید که در آیندهای نه چندان دور بتوانیم با عرضهی این ثبتها به مجامع جهانی، قدمی کوچک در زنده کردن یاد اخترشناسان کهن ایرانی برداریم.
در ششم نوامبر سال 1572 ستارهای درخشان در صورت فلکی ذات الکرسی پدیدار گردید. این ستاره امروزه با نام ابرنواختر تیکو Tyco’s Nova شناخته میشود چرا که اخترشناس بزرگ دانمارکی ،تیکو براهه، مطالعات بسیار گستردهای بر روی این ابرنواختر انجام داد و چندی بعد با انتشار کتابی نتایج مشاهدات خود را به عالم عرضه کرد. مشاهدات تیکو براهه در مورد این ابرنواختر را میتوان آغاز انحطاط نجوم ارسطویی و آغاز اخترشناسی جدید دانست؛ هر چند که هیچ گاه نباید از نظر دور داشت که اخترشناسانی چون ابو سعید سجزی قرنها قبل از تیکو براهه، نظام ارسطویی را به چالش کشیده بودند و نظریاتی نو و جدید عرضه داشتند که متاسفانه به دلیل نفوذ طرفداران تفکر ارسطویی، نظریات آنان نتوانست به تفکر رایج در جامعهی علمی آن روز بدل گردد.
ظهور ابرنواختر سال 1572 در ایران آن روزگار هم مورد توجه قرار گرفت و امروزه در آثار مورخین آن زمان میتوانیم نشانههایی از این ابرنواختر را پیدا کنیم. لازم به ذکر است که در سال 1572 میلادی (برابر با سال 980 هجری قمری) شاه تهماسب صفوی بر ایران حاکم بوده است. در این دوره هم وجود تاریخنگاران گوناگون سبب شده است که شرحهای به نسبت کاملی از اوضاع اجتماعی، سیاسی و حتی فرهنگی آن دوران به دست ما برسد. تاریخ «جهان آرای عباسی» که توسط میرزا محمد طاهر وحید قزوینی (1112-1015) نگاشته شده است، یکی از مهمترین آثار تاریخی مربوط به دورهی صفویان است. (ذکر این نکته لازم به نظر میرسد که میرزا محمد طاهر قزوینی در زمان شاه عباس دوم مورخ رسمی دربار صفویان بود و در زمانی که وی به تاریخنگاری میپرداخت حدود 100 سال از ظهور ابرنواختر 1572 گذشته بود.) اگر در کتاب تاریخ جهان آرای عباسی به حوادث سال 980 ه.ق نگاهی بیندازیم به نشانههای جالبی از ابرنواختر 1572 میرسیم، آنجا که از قول نویسنده میخوانیم:
«دیگر در ثمانین و تسعمائه آتشی در جنب قطب شمالی به هم رسیده تا هفت ماه باقی بود و خاکستر فرو میریخت و در آن ایام طاعون نیز در بعضی بلاد به هم رسید.»
در همین توصیف کوتاه درمییابیم که منظور جناب قزوینی چیزی جز همان ابرنواختر تیکو نبوده است. چرا که اشارهی وی به «جنب قطب شمالی» که مکان تقریبی صورت فلکی ذاتالکرسیست و همچنین مدت زمان زیادی که برای پدیدار بودن این «آتش» ذکر شده است، جای شکی باقی نمیگذارد که ما با گزارشی از پدیدار شدن یک ابرنواختر روبهرو هستیم؛ مربوط دانستن ظهور این «آتش» ناشناخته با ظهور طاعون هم نشان میدهد که در سال 1572 هم همان تفکری که در زمان ابن ابی اصیبعه و پدیدار شدن ابرنواختر 1054 وجود داشت، باز هم در میان اختربینان و مردم حاکم بوده است.
نکتهی مهم دیگر در مورد ثبت این ابرنواختر این است که بر اساس مشاهدات و رصدهای تیکوبراهه ابرنواختر سال 1572 تا حدود 15 ماه با چشم غیر مسلح قابل مشاهده بوده است، این ابرنواختر در ابتدا درخشانتر از سیارهی زهره به نظر میرسید ولی با مرور زمان و به تدریج از فروغ آن کاسته شد تا آن که بعد از 15 ماه از پدیدار شدنش دیگر به هیچ عنوان در آسمان دیده نمیشد. در حالی که در کتاب جهان آرای عباسی مدت 7 ماه ذکر شده است. این تفاوت را میتوان معلول 2 علت دانست؛ اول آن که به دلیل گذشت زمان و همچنین ثبت نشدن درست مشاهدات چنین خطایی به وجود آمده و دومین احتمال آن است که اختربینان و ستارهشناسان تنها تا زمانی که ستاره درخشندگی زیادی داشته به آن توجه داشتهاند و زمانی که درخشندگی این ابرنواختر همانند سایر ستارههای ذات الکرسی شده بود از توجه به آن صرفنظر کردهاند.
یکی دیگر از مورخان مهم عهد صفوی، حسن بیگ روملو است. روملو بنابر گفتهی خودش در سال 937 ه.ق (1530 میلادی) به دنیا آمده و در زمان شاه تهماسب و شاه اسمعیل دوم به ثبت وقایع مشغول بوده است. یعنی وی در زمان پدیداری ابرنواختر 1572 در قید حیات بوده و این حادثه را به چشم خویش تماشا کرده است. در حالی که میرزا محمد طاهر وحید قزوینی در زمان ظهور ابرنواختر هنوز به دنیا نیامده بود. به همین دلیل نوشتههای حسن بیگ روملو میتواند از اعتبار و دقت بیشتری برخوردار باشد.
نوشتههای حسن بیگ روملو در کتابی به نام «احسن تواریخ» به شاه اسمعیل دوم عرضه شده است. در این کتاب اگر به حوادث سال 980 ه.ق مراجعه کنیم باز هم نشانههایی از ثبت ابرنواختر سال 1572 را میبینم. هر چند که گزارش روملو با گزارش قزوینی اندکی تفاوت دارد، اما نکتهای بسیار مهم در گزارش روملو موجود است که شایستهی توجه و پژوهشهای بیشتر است. با هم به گزارش روملو نگاهی میاندازیم تا نکتهی بدیع گزارش وی را پیدا کنیم
«در این سال آتشی در آسمان در جنب قطب شمالی ظاهر شده تا مدت 9 ماه امتداد یافته، آخر از نظرها غایب شد. قبل از این، در زمان انس پادشاه روم که معاصر قباد پدر انوشیروان بود این نوع علامتی در قطب شمالی واقع شد، مدت هفت ماه امتداد یافته آخر به طریق خاکستر فرو ریخته بعد از آن علت طاعون در بلاد روم واقع شد»
در همین نوشتهی کوتاه نکات بسیاری نهفته است. میبینیم که روملو هم به «جنب قطب شمالی» اشاره میکند ولی آنجا که از مدت زمان مرئی بودن «آتش» سخن میگوید به جای هفت ماه به 9 ماه اشاره میکند؛ با مقایسه مدتی که قزوینی و روملو اشاره میکنند و همچنین مدت صحیح 15 ماهی که تیکو به رصد ابرنواختر پرداخته، میتوان این احتمال را قویتر دانست که رصدگران، اخترشناسان و اختربینان تنها تا زمانی که ابرنواختر 1572 درخشانتر از سایر ستارههای ذات الکرسی بوده به آن توجه داشتهاند و تا زمان محو کامل آن به رصد و پیگیری سرنوشت این ستارهی جدید نپرداختند.
ولی نکتهی بسیار مهم در گزارش حسن بیگ روملو، اشارهی وی به یک پدیدهی مشابه است پدیدهای که در زمان حکومت قباد ساسانی رخ داده است. وی در این گزارش از پادشاه روم «انس» نام میبرد که همان آناستاسیوس اول Anastasius I است. آناستاسیوس اول در فاصلهی سالهای 491 تا 518 امپراتور روم بود.
متاسفانه ما نمیدانیم که منبع و ماخذ حسن بیگ روملو در نقل این گزارش چه بوده است تا با آگاهیهای بیشتری در مورد صحت و سقم آن اظهار نظر کنیم. ولی در عین حال نمیتوانیم از کنار این گزارش هم بیتفاوت عبور کنیم؛ بلکه باید با مطرح کردن احتمالات و همچنین پژوهشهای بیشتر در اثبات درستی یا نادرستی این سخن، بیشتر بکوشیم.
نخستین نکتهای که باید به آن توجه کنیم، این است که در فهرستهایی که امروزه از ابرنواخترهای ثبت شده ارائه میگردد، در فاصلهی سالهای 437 تا 827 شاهد ثبت هیچ ابرنواختری نیستیم. پس ما یا با یک ثبت جدید ابرنواختری روبهرو هستیم و یا با یک خطای تاریخنگاری. البته میتوان این احتمال را پیش کشید که ابرنواختر یاد شده از سوی روملو همان ابرنواختر سال 437 میلادی بوده است. یعنی زمانی که بهرام گور بر ایران حکم میرانده.
نکتهی دوم این است که زمان یاد شده برای پدیدار شدن این ابرنواختر احتمالی (یعنی همان زمان قباد)، مصادف با بسیاری از آشفتگیهای مذهبی و سیاسی در ایران است. در همین زمان است که قحطی عظیمی در ایران روی میدهد و به دنبال این قحطی کار مزدک و پیروان وی بالا میگیرد و در نهایت هم این غائله با کشتار بیرحمانهی مزدکیان خاتمه مییابد. داستان مزدک و سلطنت قباد در شاهنامهی فردوسی به تفضیل بیان شده، ولی در هیچ کجای این داستان نشانهای از وقوع چنین پدیدهای وجود ندارد (هر چند که باید اذعان داشت بیان نشدن یک حادثه در یک کتاب نمیتواند دلیلی بر روی ندادن آن حادثه باشد؛ ضمن این که در شاهنامهی فردوسی از سایر ابرنواخترهایی که امروزه در پدیدار شدنشان شکی نداریم هم گزارشی نداریم) در کتاب سیاستنامهی خواجه نظام الملک هم که قسمتی از آن به شرح حال مزدک اختصاص یافته، باز چیزی نمیبینیم، البته در این کتاب میبینیم که از مزدک به عنوان منجم هم یاد میشود.
نکتهی سومی که میتوان به آن توجه کرد ظهور طاعون است، این بیماری در بسیاری از موارد محدود به یک شهر یا منطقه میشده است و به عنوان نگارندهی این مقاله باید اذعان کنم که یافتن یا تهیهی فهرستی از مناطق و زمانهایی که در بازهی زمانی یادشده گرفتار طاعون شدهاند از توانایی علمی بنده خارج است؛ با این حال اگر شیوع طاعون آنچنان گسترده بوده که موجب به یاد ماندن ابرنواختر شده است، باید به همهگیری سالهای 541 و 542 میلادی اشاره کنیم. بر اثر این همهگیری، که اولین همهگیری ثبت شده طاعون است تعداد زیادی از جمعیت شمال آفریقا، اروپا و آسیای صغیر به کام مرگ کشیده شدند و حتی شیوع این بیماری موجب توقف جنگهای ایران و روم (در زمان انوشیروان) گشت. بر این اساس اگر گستردگی و قدرت طاعون را عامل به یاد ماندن این ابرنواختر احتمالی بدانیم آنگاه باید زمان این رویداد را با زمان همهگیری طاعون در 541 و 542 میلادی مرتبط بدانیم. هر چند که به نظر نگارنده، تحقیق در زمینهی این که بیماری طاعون در زمان آناستاسیوس اول تا چه حد شیوع و تلفات داشته، میتواند در روشن شدن نتیجه این بحث بسیار موثر باشد.
البته اثبات درستی یا نادرستی گزارش روملو دربارهی ابرنواختری که احتمالا در زمان قباد ساسانی (یا زمانی نزدیک به سلطنت وی) اتفاق افتاده را میتوان به اخترشناسان حرفهای محول کرد. زیرا اگر چنین ابرنواختری رخ داده باشد باقی ماندهی آن، هم اکنون باید قابل رصد باشد؛ پس باید از اخترشناسان حرفهای بپرسیم که: «آیا در صورتهای فلکی نزدیک قطب شمال سماوی، بقایای ابرنواختری وجود دارد که زمان انفجار آن به حدود 1500 سال قبل برگردد؟» پاسخ به این پرسش گر چه ممکن است ساده نباشد، اما میتواند راهگشای تحقیق ما در مورد ابرنواختر احتمالی باشد که بنابر نوشتهی حسن بیگ روملو در زمان قباد رخ داده است و این پرسش بیگمان اخترشناسان ایرانی را در هر کجای دنیا که باشند به خود فرا میخواند تا با پاسخ دادن به آن گامی دیگر در اعتلای تاریخ نجوم ایران برداشته باشیم.
منابع: persianlanguage.ir
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد - بابک امین تفرشی - مجلهی نجوم شماره 160
تیکو براهه و نواختر 1572 - ماندانا فرهادیان -مجله نجوم شماره 19
تاریخ جهان آرای عباسی - نوشتهی میرزا محمد طاهر وحید قزوینی - تصحیح آقای سید سعید میر محمد صادق - انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
احسن التواریخ - تالیف حسن بیگ روملو - تصحیح دکتر عبدالحسین نوایی - انتشارات اساطیر