به گزارش ایسنا، برنده جایزه ترویج علم ایران چندی پیش اعلام کرده بود به دلایل بسیار از جمله مشکلات مالی، تصمیم گرفته است این مجموعه را به فروش بگذارد. این در حالی است که مجموعه این یادمانها به مدت یک سال در فرهنگسرای اشراق تهران در نمایشگاهی به نام «انسان و فضا» به نمایش درآمده بود.
با توجه به اینکه این مجموعه بسیار منحصر به فرد است و اشیایی در این مجموعه وجود دارد که در جایی دیگر نمیتوان آنها را تهیه کرد (مانند دستکش فضایی گوردون کوپر که وی آن را به یک فضانورد روس اهدا کرد و بعدها هم به سیروس برزو رسید، یا قرآنی که به فضا رفت و مجموعه کارت پستال مینیاتورهای استاد محمود فرشچیان)، تعطیلی این نمایشگاه برای دوستداران آن بسیار ناگوار بود. البته در این مدت اخباری منتشر شد که قرار است این نمایشگاه در فرهنگسرای دیگری در تهران دوباره بر پا شود اما اکنون خبر فروش این مجموعه منتشر شده است.
سیروس برزو، روزنامه نگار علمی پیشکسوت و برنده جایزه ترویج علم سال 1392
پای صحبتهای سیروس برزو، روزنامهنگار پیشکسوت علمی نشستیم تا دلیل اصلی فروش این مجموعه و سرنوشت احتمالی کالاهای این نمایشگاه را از زبان خودش بشنویم.
به تازگی اخباری منتشر شده است که میخواهید مجموعه یادمانهای فضایی خود را بفروشید. ماجرای فروش چیست؟
نیازی به توضیح درباره استثنایی و ارزشمند بودن این مجموعه نیست و شما می دانید، این مجموعه نمونه دیگری در دنیا ندارد زیرا قطعه به قطعه آن را فضانورد یا دانشمندی فضایی به من اهدا کرده است. برای من ارزش اینها ورای مادیات است و با آن که در گذشته بارها خریداران به من پیشنهاد کردهاند مجموعه نمایشگاهی خود را بفروشم، حاضر به این کار نشدم اما اینک مجبورم روی خواستههایم پا بگذارم.
مگر در این مدت چه مشکلی پیش آمده که به فکر فروش این مجموعه افتادید؟
سال گذشته فردی با توصیه من برای انجام کاری در روسیه سرمایه گذاری کرد. این کار ماهها قبل باید به نتیجه میرسید. متاسفانه به دلیل سفرم به ایران و گرفتاریهایی که یکی از ارگانهای دولتی در تسویه حساب مالی برای من بوجود آورد، بازگشت من مکرر به تعویق افتاد. فرد سرمایهگذار اینک از من به دلیل این تاخیر، ادعای ضرر و زیان دارد. من برای تسویه حساب با ایشان چارهای جز فروش این مجموعه ندارم، هر چند این مجموعه یادمانهای فضایی برایم واقعا ارزشمند هستند. آنهایی که برای تامین ضروریات زندگی خود مجبورند کلیهشان را بفروشند، طبیعتا این کار را با رضایت قلبی انجام نمیدهند. حالا من هم مجبورم چنین کاری انجام دهم، هر چند که بر خلاف میل باطنی من است.
کلکسیون سیروس برزو
شما پیش از این، یادمانهای این مجموعه را به شکل نمایشگاه در شهرهای مختلف ایران به نماش گذاشتید که مردم از آن استقبال کردند و گزارشهایی از آن هم در نشریات به چاپ رسید. چه شد که آن نمایشگاه تعطیل شد؟
متاسفانه ما هنوز در سیستم اداریمان راهبردی عمل نمیکنیم و هر کداممان یک خان هستیم و صاحب اختیار میز و تشکیلاتی که از سوی مردم، به امانت در اختیار ما گذاشته شده است. یک رییس طرحی را پیاده میکند و رییس دیگری، همان طرح را تخریب و برنامه دیگری را بنا به میزان دانش و تمایلات خود در پیش میگیرد. رییس قبلی فرهنگسرا با توجه به آشناییاش با بنده و اطلاع از ارزش ترویج علم، با بزرگواری بسیار، سالنی را در اختیار من گذاشت و رئیس بعدی بنا به تشخیص خود و با گفتن این جمله که چنین نمایشگاهی لازم نیست، دستور تخلیه آن را داد، بدون آن که به بیش از 10 میلیون تومان سرمایهگذاری من برای راهاندازی آن نمایشگاه، توجهی شود.
اکنون به نظرم شهرداری منطقه یا مسوول فرهنگی شهرداری باید سوال کند که به جای آن نمایشگاه استثنایی در خاورمیانه، چه فعالیتی را در آن سالن انجام میدهند که از ترویج دانش فضانوردی در دهمین کشور صاحب فناوری فضایی، مهمتر است!
آیا تصمیم ندارید که این نمایشگاه دائمی را در جایی برگزار کنید؟
خوشبختانه انسان شریف و فاضلی که در حقیقت باعث و بانی برگزاری نخستین نمایشگاه فضایی من و دعوت از فضانورد بزرگی مثل گئورگی گرچکو بود، اینک مسوولیت فرهنگسرای رازی را بر عهده دارد و علاقهمند است این نمایشگاه در آنجا دایر شود. البته امیدوارم به سرنوشت نمایشگاه فرهنگسرای اشراق دچار نشود. گرچه با شرایط پیش آمده و مشکلی که دارم، نمیدانم آیا خواهم توانست مجددا نمایشگاهی را دایر کنم یا خیر.
سیروس برزو
چرا با سازمانها و دستگاههای دولتی که میتوانند در این زمینه تاثیرگذار باشند (مثل آموزشوپرورش، فرهنگسراها و شهرداری، سازمان فضایی و ...)، همفکری نمیکنید که این ماجرا به شکل مطلوبی حل و فصل شود؟
متاسفانه وضعیت طوری است که هرکدام از این دستگاهها گرفتار مشکلات کوچک و بزرگ خود هستند. الان قریب یک سال است که من از وزیر آموزش و پرورش وقتی چند دقیقهای خواستهام تا در مورد ترویج علم در مدارس و آموزشگاهها با ایشان صحبت کنم که متاسفانه نه خود ایشان وقت دادهاند و نه کسی را برای مذاکره معرفی کردهاند.
در مورد دستگاههای دیگر مثل شهرداریها و زیرمجموعههای آنها نیز وضعیت مشابهی وجود دارد. به قول ما مشهدیها «آنقدر دارند غم توشه که عاشقی فراموشه!» لذا به هیچکدام از این ارگانها نمیتوان دلخوش بود که کاری را در حد عاشقی پیش ببرند.
در مورد سازمان فضایی و معضلات آن طی مصاحبهای جداگانه باید به تفصیل صحبت کنم اما خیلی کوتاه و مختصر عرض میکنم این سازمان بهرغم آن که باید تشکیلاتی راهبردی باشد، در چنبره قوانین و مقررات دست و پاگیر و نظام پیچیده اداری، به کلافی سر در گم تبدیل شده است و عوامل مختلفی در آن دست به دست هم دادهاند که اصولا توان وارد شدن به مقولاتی مانند ترویج علم را ندارد.
شما هر بار که نمایشگاه را جابهجا میکنید، برخی وسایل آسیب میبیند و برخی تخریب میشود. بهتر نیست که یکبار برای همیشه فکری به حالش بکنید.
کاملا صحیح است اما از آسیب و تخریب فیزیکی اشیای نمایشگاه، مخربتر و آسیبزاتر، صدمهای است که به قلب و روح من میخورد. با دیدن هرکدام از این آسیبها و به دلیل این همه بیمهری و نامهربانی، قلب من میشکند و تکهای از آن زیر پا میافتد و روحم تا مدتها آزرده است. ضمن آن که برخی از این وسایل منحصر به فرد هستند و آسیب به آنها یا خدای نکرده، مفقود شدنشان جبرانناپذیر است. البته من در مواردی تمهیدات لازم را میبینم. به طور مثال در مورد قرآنی که کالری به فضا برده بود، به ناچار قرآن دیگری را در نمایشگاه گذاشتم تا اصل آن محفوظ بماند و از قضای روزگار، آن قرآن به سرقت رفت. حال اگر قرآن اصلی بود، ببینید چه صدمهای به این مجموعه میخورد؟
با توجه به اینکه این مجموعه میتواند نقش بسیار موثری در جلب توجه جوانان و دانشآموزان به علوموفناوریهای جدید و به ویژه فناوری فضایی داشته باشد، چرامسئولان دراین زمینه کمکاری میکنند؟
این را بهتر است از خود آنها بپرسید، مثلا از همین دستگاه آموزش و پرورش که بهرغم سه بار نامهنویسی رسمی سازمان فضایی (یعنی دستگاه زیرمجموعه نهاد ریاستجمهوری) و تایید مفید بودن بازدید از این نمایشگاه برای دانشآموزان، همچنین چندین و چند بار تماس مسئول نمایشگاه انسان و فضا با روابط عمومی این دستگاه، کوچکترین عکسالعملی نشان نداد! جالب آن است که من این مطلب را چند بار در مصاحبههایم گفتهام و روابط عمومی این وزارتخانه، کوچکترین عکسالعملی نشان نداده است. صد رحمت به روابط عمومیهای سابق که لااقل برای رفع تکلیف هم که بود، جوابیهای مینوشتند. به همین دلیل در اینجا مجبورم جملهای را که قریب 21 سال پیش و در زمان خدمت در کردستان و به دنبال تذکرات متعدد در مورد برخی مشکلات به آقای فانی عرض کردم، تکرار کنم: «میگویند در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.» من حرفم نه یک بار که چند بار زدهام پس یا در این خانه کس نیست (که البته هست) یا حرف ما حرف نیست!
هرچند میپذیریم در زمینه ترویج علم مشکلات زیادی وجود دارد اما باید پذیرفت فروش مجموعه، گزینه و انتخاب خوبی نیست و باید آخرین راه حل باشد. آیا شما همه گزینههای ممکن را بررسی کردید که به آخرین انتخاب رسیدید؟
به نظر شما وقتی که بنده پس از آن که چند میلیون تومان هزینه معاش خانوادهام را خرج این نمایشگاه کردم و هیچ نهاد و سازمانی، کوچکترین کمکی برای بقای آن نکرد، راه دیگری برای من میماند؟ این مجموعه الان چند ماه است که گوشه یک انباری خاک میخورد. برای نهادن چه سنگ و چه زر.
انتظارتان از سازمانهای دولتی دخیل در این ماجرا چیست؟ پیشنهاد خودتان برای بهترین راهحل کدام است؟
من بارها در گذشته گفتهام هر شخصیت حقیقی یا حقوقی اعم از دولت یا خیرین مدرسهساز، پا به میدان بگذارد و محلی را رسما وقف ایجاد موزهای فضایی کند، من هم آمادهام این مجموعه را به صورت موقوفه در آنجا قرار دهم، مشروط به آن که احدی حق دخل و تصرف نداشته باشد و این محل برای همیشه به صورت موزه بماند، اما کو گوش شنوا؟ متاسفانه امروز و با مشکلی که پیش آمده، نمیتوانم طبق فرمول بالا عمل کنم و چارهای جز فروش آن ندارم. البته قیمتی که من اعلام کردهام حتی یک پنجم قیمت واقعی این اجناس نیست لذا اگر نهادی آن را بخرد و تبدیل به موزه شود، مسلما ضرر نخواهد کرد و من هم خوشنود خواهم شد و صد در صد در آینده نیز این مجموعه را با کمک فضانوردان پربارتر خواهم کرد.