پنجشنبه عصر که برندگان جایزه ترویج علم ایران اعلام شدند نام بابک امین تفرشی هم در بین برندگان بود. باید به این مناسبت به خودمان تبریک بگوییم. ما بیش از بابک نیازمند این جایزه بودیم.
البته که بابک نیازی به این جایزه ندارد. البته که جایگاه و کاری که بابک برای ما، علاقهمندان علم و بهطور خاص علاقهمندان دو دنیای روزنامهنگاری علمی و نجوم کرده است بالاتر از این است که چنین جایزهای بتواند اندکی جبران زحماتش را کند اما ما بهشدت نیازمند این جایزه بودیم.
ما نیازمند این جایزه بودیم تا امیدوار باشیم که کسانی که سالهای زندگی و عمرشان را برای ما صرف میکنند، از یاد نمیروند. اگر دیر و اگر درزمانی که دور شدهایم، اما کارها به یاد میآید.
ما نیازمند این جایزه بودیم تا امید به جایزه ترویج علم در دلهایمان بیشتر شود، به واکنش و استقبالی که خبر برنده شدن بابک به همراه داشت نگاه کنید تا ببینید چرا انجمن یکی از درستترین انتخابهای سالهای اخیرش را انجام داده است.
و ما نیاز به این جایزه داشتیم تا این بار کمی از دور به بابک و کارهای او بنگریم و به یاد بیاوریم.
بابک نقش مهمی در تاریخ معاصر ترویج علم ایران بازی کرده است. به دهها و صدها اثری که خلق کرد و برخی از آنها را نابود کردیم و برخی هنوز زندهاند نگاه کنید تا نقشش را دریابید و من چه خوششانس بودم که در زمانی وارد این دنیا شدم که دوستانی چون و او گروهی اندک اما دلداده و شورمند در حال ساخت این بنا بودند.
روزگاری باید درباره آشناییام با بابک و کارهای او بنویسم. اینکه چطور در آن دوران عجیب و کم بود ارتباطات از تهران و مشهد باهم آشنا شدیم و کمکم اعتمادی بینمان شکل گرفت.
در آخرین روزهایی که در مشهد بودم تلفن منزلی که آن را با دو دوست دیگر شریک بودم زنگ زد (بله آن دوران خبری از رواج موبایل، یا دسترسی همیشگی به اینترنت و … وجود نداشت و تازه در گاراژی در کالیفرنیا دو جوان بیرون آمده از کالج در تلاش بودند چیزی به نام گوگل را بسازند) و بابک بود که پیشنهاد داد برای مجله چند سوژه را دنبال کنم (پیش از آن چند مقالهای را برای مجله فرستاده بودم که در آن منتشر شده بود.) و کمکم وبسایت ابتدایی خبری کاواک را به نجوم منتقل کنم. این راحتترین و سریعترین پاسخ مثبتی بود که به یک پیشنهاد دادم.
نمیدانم بر اساس چه برداشت یا ریسکی بابک مرا به مجله دعوت کرد و یکی دو سال بعد دعوت کرد تا در جلسات تحریریه مجله حضور پیدا کنم. او مرا به باشگاه نجوم، به رصدخانه و پژمان و همچنین سیاوش و برنامه آسمان شب معرفی کرد؛ بنابراین اگر هر نقص و ایرادی در هرکدام از این موارد از من سر زده بخشی از تقصیرش گردن بابک هست و اگر احیانا اندکی از چیزهایی که گفتهام و نوشتهام برای کسی مفید بوده قطعا بخش عمدهای از آن مدیون فرصتی است که بابک در اختیار من قرار داد.
من از دل کارهایی که در نجوم انجام دادیم راهی جام جم شدم ولی هیچگاه تا بابک بود، از نجوم بیرون نرفتم.
دیگر دوستی بین ما ریشه دوانده بود. چه شبهایی که به سفر در زیر آسمان ایران نگذشت. آواز خواندیم و خندیدیم. در میان جلسههای طولانی ساعتها ایدههای جدیدی را مطرح کردیم و کارهایی را ساختیم که کسی تصور نمیکرد. شاهد اختلافنظرها و رفاقتها بودیم. شاهد معجزهای بودیم که وقتی باور کردیم همیشه هر کاری را میشود بهتر انجام داد نتیجههایی که میگرفتیم شگفتانگیز بود. در همانجا وقتی مجله ما مجلهای سیاهوسفید و کوچک بود استانداردهای سختگیرانه بابک همه را به جلو میراند؛ و بابک در کنار همه اینها نمادی بود از پشتکار و اخلاق و اعتمادبهنفسی مبتنی بر آگاهی از جایگاه خود.
چقدر اینها را که مینویسم دلتنگ او و جمع شدن دوباره همه دوستان به دورهم هستم. آخرین بار در رستورانی کوچک در خیابان شریعتی همدیگر را دیدیم و به فاصله یک هفته از هم از خانهای که دوستش داشتیم بیرون آمدیم.
حالا هم بابک با همان پشتکار و همان اراده راه خود را میرود و دایرهای بزرگتر از مردم را وجودش بهرهمند میکند.
البته که بابک تنها نیست. دهها نفر دیگر مانند او امروز در ایران هستند. امروز در حال فعالیتاند و دیده نمیشوند، همچون او و دیگران بار تهمتها را تحمل میکنند و برای کار بهتر و بیشتر بیتابی میکنند اما ما، من و شما دست و پای آنها را میبندیم. ایکاش این روند بشکند.
ما به جایزهای که به بابک داده شد نیاز داشتیم تا به یاد بیاوریم چه چیزهایی را ازدستدادهایم. به یاد بیاوریم چقدر امروز کمکاری میکنیم، به یاد بیاوریم چقدر سست شدهایم. به یاد بیاوریم زمانی بود که بدون امکانات امروز در هر گوشهای خبری از شور و شیدایی در دنیای کوچک نجومی ما بود. به یاد بیاوریم که کارهای زیادی انجامشده است و اگر امروز آن میراث را جمعآوری نکنیم و مرور نکنیم و خوبهایش را استفاده و بدهایش را اصلاح کنیم چارهای جز تکرار دوباره تاریخ و اختراع دوباره چرخ نداریم.
یکی از یادگارهای بابک رقابت رصدی مسیه بود. پسازآنکه در مجله آن را بنیان نهاد و اولین دوره آن را برگزار کرد شاخه آماتوری انجمن نجوم ایران تاسیس شد و برگزاری آن زیر نظر خود بابک به شاخه محول شد. یک دهه، ایران شاهد برگزاری رقابت مسیه بود. پس از سالها و داستانهایی که میان شاخه و انجمن رفت و یکی قصهای است پر آب چشم، وقتی مجله میخواست بار دیگر رقابت مسیه را پس از سالی تعطیلی احیا کند دومین دوره آن را برگزار کرد. این انتخاب نام ارزش نمادین بزرگی داشت. به همین سادگی و راحتی یک دهه کار و فعالیت و کار کردن نادیده گرفته شد.یک عصر، یک تاریخ یک دههای از بین رفت.
ما به این جایزه نیاز داشتیم اما مهمتر از این جایزه به این نیاز داریم که کارهای این چند دهه را تا هنوز در خاطرهها زنده است و در دسترس جمع کنیم. تجربه افرادی چون مسعود و شاهین و شهاب و مهرداد و سیاوش و پژمان و محدثه و دهها و صدها نفر دیگر اگر امروز جمع نشوند، نهتنها نمیتوان از تجربه خوب و بد آن برای پیشرفت استفاده کرد که همچون آنیک دهه رقابت مسیه از ذهن و خاطرهها خواهد رفت.
این جایزه مبارکمان باد و باشد که به یاد بیاوریم.
این لینک گپ بابک و پژمان وسیاوش است. به یاد روزهای قدیم با هم بودن و به امید روزهایی که در پیش است.
—
عکس از شاهین جعفرزاده و از صفحه شخصی بابک
وبگاه پوریا ناظمی